پروين بهمني احياكننده لالاييهاي قشقايي است
بهدنبال ریشـههای ایل قشقایی
اجتماع > اجتماعی - پروین بهمنی از ایل قشقایی احیـاکننده لالاییهای قشقایی است. سمیرم لالایی عشایر وی سالها درون جستوجوی لالاییهای ایل درون چادرهای ایل قشقایی سفر و داستانهای ایل را با موسیقی تلفیق کرد.
بهمنی بعد از سالها پژوهش درون فرهنگ ایل و جستوجو به منظور یـافتن لالاییهای اصلی درون ایل قشقایی کـه بـه منتقل شده بود سرانجام توانست 11لالایی اصلی را با داستانهای اصلی این لالاییها از درون ایل قشقایی جمعآوری و در قالب منابع مکتوب آنـها را آماده انتشار به منظور زندهماندن این بخش از فرهنگ ایل کند. سمیرم لالایی عشایر گفتوگو با پروین بهمنی درون سیـاه چادر متعلق بـه عشایر قشقایی فارس کـه با فرشها و دستبافتههای عشایری و آویزهای پارچهای و رنگین ایل قشقایی تریینشده انجام شد. او از نجوای لالاییهای دایـهاش نزدیک بـه 70سال پیش سخن مـیگوید و اینکه عاشق ایلش هست و در جستوجوی ریشـههای ایل قشقایی!
مـیگوید: سمیرم لالایی عشایر از کودکی دایـهای داشتم کـه برایم لالایی مـیخواند. من دو مادر داشتم؛ هم مادرم را دوست مـیداشتم هم دایـهام را! از صدا و بوی دایـهام خوشم مـیآمد و هنوز هم همـینطور است. اگر بگویم هنوز با گذشت این همـه سال، سمیرم لالایی عشایر نجوای لالایی دایـهام درون گوشم مانده هست شاید خیلیها فکر کنند اغراق مـیکنم درصورتی کـه اغراق نیست. با صدای دایـهام با موسیقی قشقایی انس گرفتم و این صدا را آنقدر دوست مـیداشتم کـه هنوز درون گوشم نجوا دارد.
پدرش صدای خوبی داشت و آنطور کـه پروین بهمنی مـیگوید صاحب سبک موسیقی درون ایل قشقایی بود. مـیگوید پدرش اهل موسیقی بود و همسایـههایشان منصورخان بهمنی، هادی نکیسا و موسیقیدانها و نوازندگان بنام بودند. پروین، کودکی کـه در شیراز متولد شده بود و بعد بـه همراه خانوادهاش بـه ایل رفتند از همان کودکی با موسیقی قشقایی آشنا بود. او کـه ایلش بهعنوان یکی از گردشگرپذیرترین ایلهای ایران هست از کودکی علاقهای بـه بازیهای کودکانـه نداشت و بیشتر ترجیح مـیداد مـیان موسیقیدانانی باشد کـه همراه با پدرش موسیقی مـینواختند.
مـیان بستگانش درون ایل قشقایی، محمدقلی خورشیدی بهترین شاهنامـهخوان بود و صوت او درون شاهنامـهخوانی بینظیر! مـیگوید دایی پدرش، کاکاخان بیگ نیز صدای فوقالعادهای درون ایل قشقایی داشت.عموی مادرش نیز حبیباللهخان گرگینپور از بهترین نوازندههای سهتار بعد از داوود نکیسا بود کـه به تأیید علیاکبر خانشـهنازی چهرهای همچون او درون ایران آنروزگار اندک بود.
براساس آنچه پروین بهمنی، پژوهشگر ایل قشقایی و چهره موسیقایی این ایل مـیگوید داوود نکیسا زمانی کـه ایلیـاتیها مشغول بهکار بودند بـه فرمان ایلخان قشقایی حق نواختن ساز را نداشت چون آنچنان زیبا مـینواخت کـه ایلیـاتیها به منظور شنیدن صدای ساز او دست از کار مـیکشیدند.
بهمنی توانسته هست لالاییهای قشقایی را کـه سالها پیش از مـیان رفته بودند با سفرهای مختلف درون ایل قشقایی و زندگی با آنان بار دیگر زنده کند همچنین 11داستان اصلی لالایی قشقایی را. مـیگوید: علاقه زیـادی بـه موسیقی عاشیقی دارم. 80سال پیش زمانی کـه رضاخان، صولتالدوله قشقایی را درون زندان کشت، موسیقی عاشیقی قشقایی نیز از مـیان رفت. صولتالدوله قشقایی بـه عاشیقهای قشقایی مستمری مـیداد و آنـها دغدغه امرار معاش نداشتند. وقتی او از بین رفت مستمری عاشیقها هم قطع شد و هر کدام بـه گوشـهای پناه بردند. البته که تا اوایل انقلاب هم مـیشد چندتایی از عاشیقها را پیدا کرد و صدای سازشان را شنید. همان دوره البته برخی افراد سازهای عاشیقها را مـیشکستند و آنـها بـه وضعی افتاده بودند کـه حتی پول تعمـیر سازشان را هم نداشتند.
شش سال پیش بـه این نتیجه رسیدم کـه عاشیقها حتما نوه یـا نتیجهای داشته باشند و به جستوجویشان پرداختم که تا آنکه به منظور فوت مادرم کـه به شیراز رفته بودم بهصورت کاملا اتفاقی فرزند یکی از عاشیقها را پیدا کردم و با دوسال دوندگی توانستم عاشیقهای قشقایی را پیدا کنم. درون ادامـه پژوهشها درون موضوع عاشیقهای قشقایی و به بهانـه یـادواره عاشیق اسماعیل کـه قشقایی بود درون تالار وحدت تهران کنسرتی برگزار شد کـه در آن از همـه نوع موسیقی قشقایی درون کنسرت استفاده شد. اکنون افتخار مـیکنم کـه پس از 80سال سه عاشیق قشقایی دوباره ساز بهدست گرفتند.عاشیقهایی کـه تا پیش از برگزاری آن کنسرت ساز نداشتند و وقتی شروع بـه همنوازی د گریـه مـیکردم. هماکنون هم توانستهایم به منظور دو عاشیق از سهعاشیق قشقایی مستمری بگیریم. پروین بهمنی آنطور کـه مـیگوید 40سال از عمر خویش را صرف پژوهش، نوشتن و فعالیت درون موضوع موسیقی قشقایی کرده است.
از او مـیپرسم دلیل این همـه تلاش به منظور احیـای لالاییهای قشقایی چیست؟ مـیگوید: بـه لالاییها اعتقاد دارم و تلاشم نیز از روی اعتقاد است. بهدنبال لالاییها رفتم و لالاییهایی را کـه داستانهای زیـادی داشتند و از دوران تاریخی بـه جای مانده بودند پیدا کردم. مثلا ماجرایی چهار قرن پیش درون ایل قشقایی اتفاقی افتاده هست که آن اتفاق تبدیل بـه لالایی شده؛ مثلا مادری هنگام زایمان مرده بود ولی بچه سالم بود و در تصور عامـه مـیگفتند مادر را آل هست و حالا مادربزرگ کودک این داستان را درون قالب لالایی به منظور کودک تعریف مـیکند؛ هم به منظور از دسترفتهاش سوگواری مـیخواند و هم به منظور کودک لالایی! درون جایی دیگر، عروسی هنگام کوچ داخل آب مـیافتد و در رودخانـه غرق مـیشود و این داستان به منظور کودک لالایی شده است. 11داستان اینگونـه جمعآوری شده کـه موضوعات آنـها مختلف هست ولی همـه آنـها بـه نوعی غمانگیزند. امـیدوارم بتوانم بهزودی این لالاییها را با صدای خودم ضبط کنم چون اگر بخواهم همـینها را بـه شاگردانم بیـاموزم شاید دیگر عمری باقی نماند.
پروین بهمنی بانوی ایل قشقایی بهدنبال ریشـههای تاریخیاش مـیگردد و مـیگوید: مـیخواهم که تا پایـان عمر آنقدر تحقیق کنم کـه بدانم قشقاییها از کجا آمدهاند. نمـیدانم این عشق هست یـا علاقه؟ شاید هم دیوانگی و جنون هست که مرا بـه این سمت کشانده است. من عاشق ایلم هستم. به منظور همـین ایل حاضرم جانم را هم فدا کنم. عاشق ایران هم هستم. مـیتوانستم درون هر کجای دیگر جهان زندگی کنم. دوسال هم درون اروپا زندگی کردم اما دیدم ایرانی هستم و باز هم بـه ایل بازگشتم. ترجیح دادم بـه ایران بازگردم؛ بـه سرزمـینی کـه پسر عاشیق حمزه و عاشیق محمد و چنگیها حضور دارند.
به گفته پروین بهمنی، محتوای لالاییهای قشقایی اغلب اتفاقهایی بوده هست که درون ایل مـیافتاده و برای آنـها موسیقی ساخته مـیشده و شعرهای بداهه گفته مـیشده است. این لالاییها بهدلیل کوچ مداوم قشقاییها و مکتوبنبودن بهتدریج کمرنگ و محو شدند. مـیگوید: همـیشـه مـیپرسیدم چرا شعرهای شاعرانی همچون ماذون و یوسفعلی بیگ یـا نعمتاللهولی و نعمتالله بیگ یـا خیلیهای دیگر کـه شعرهایشان را همـین حالا کـه مـیخوانید بسیـار پرمحتواست نباید نوشته مـیشد و اکنون حتما بهدنبالشان رفت که تا بتوان دو یـا سه بیت از اینسو و آنسوی کشور از آنـها جمعآوری کرد.
پروین بهمنی لالاییهای قشقایی را بیشتر از مادربزرگها و زنان مـیانسال قشقایی شنیده و از آنـها خواسته هست تا داستانهایشان را به منظور او تعریف کنند. او بـه سراغ سن و سالدارهای قشقایی رفته هست تا ریشـههای لالاییها را جمعآوری کند.
گمان بهمنی بر این هست که شعرهای قشقایی را عاشیقهای قشقایی هشت قرن پیش از آذربایجان بـه ایران آوردهاند.مـیگوید عشق بـه ایل و عشق بـه لالاییهای قشقایی و صدای دایـهاش او را وادار بـه جستوجو به منظور ریشـههای ایل قشقایی کرده است. مـیگوید همـیشـه این سؤال را داشته کـه چرا آذربایجان هنوز عاشیقهایش را دارد؟ چرا ترکمنها هنوز بخشی دارند ولی قشقاییها عاشیقهایشان را گم کردهاند؟ حتی مـیپرسم چه اتفاقی افتاده هست که زنهای قشقایی دیگر به منظور کودکانشان لالایی نمـیخوانند؟
آنطور کـه پروین بهمنی پژوهشگر فرهنگ و موسیقی ایل قشقایی مـیگوید یک لالاییخوان بهنام دارغا پری بهمعنای پری ساربان درون ایل قشقایی وجود داشت کـه از ساربانهای ایل قشقایی نیز بود. مـیگوید شبحی از این ساربان ایل بـه یـاد دارد ولی صدای زیبای او را هنوز درون حافظه نگه داشته است.
لالاییهای قشقایی برگرفته از داستانهای واقعی ایل بـه منتقل شدهاند و نگرانی بیشتر پروین بهمنی از این هست که داستانهای واقعی لالاییها بـه غلط خوانده شوند و به همـین دلیل ارتباط او با نسل گذشته زنان قشقایی و سفرهای مداوم بـه ایل بهدلیل همـین نگرانیها و جمعآوری داستانهای اصلی است. سفرهای این پژوهشگر ایل قشقایی از سمـیرم بـه خسرو و شیرین درون ایل گلهزن بـه بوشـهر، لار و خنج درون فارس و کهگیلویـه و بویراحمد، ییلاق بخشی از عشایر ایل قشقایی کشیده شده است.
مـیگوید: دایـهام نامش ارغناز بود. او را سال گذشته هم درون شیراز دیدم و از هر فرصتی به منظور دیدنش استفاده مـیکنم. هنوز هم مانند یک کودک او را بو مـیکنم و او برایم لالایی مـیخواند. جالب هست بدانید کـه از او خواستم همان لالایی کودکیهایم را برایم بخواند. یـادش انداختم و او خواند«لالا لالا پروهناز، بوینو ازن بورکی غاز» یعنی «بخواب، بخواب، پروین ناز، گردن دراز، کلاه غاز» این لالایی 62سال هست که درون گوشم مانده و آنقدر درون کودکی برایم تکرار شد کـه تا پایـان عمر آن را بـه یـاد دارم.
[بهدنبال ریشـههای ایل قشقایی سمیرم لالایی عشایر]
نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Fri, 11 May 2018 18:36:00 +0000